به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، سال 1359 را باید یکی از تلخ ترین سال های تاریخ معاصر کشورمان به شمار آوریم. از ابتدای این سال تجاوز هوایی، دریایی و زمینی عراق به اشکال مختلف در سراسر مرزهای مشترکش با ایران اسلامی به صورت روزافزون رخ می داد اما در این سو، یک بی تفاوتی محض را در میان برخی از سیاستمدارانی شاهد بودیم که بیشتر درگیر منازعات درونی بودند تا به حمله قریب الوقوع خارجی بیندیشند.
نیمه اول سال 59 در حالی سپری می شد که عراق به تدریج اقدام به کوبیدن پاسگاه ها و استحکامات نظامی ایران در مرزها می کرد. این تحرکات به معنی از بین بردن قدرت دفاعی ایران برای آماده سازی به جهت حمله ای گسترده بود اما به رغم گزارش هایی که از سوی مرزداران به مرکز مخابره می شد، هیچ اقدامی برای جلوگیری از حمله غافلگیرانه دشمن به عمل نیامد.
بعد از شروع رسمی جنگ در 31 شهریورماه 1359، غافلگیری اولیه چنان شدید بود که ظرف یک هفته اول آغاز جنگ، نیروهای عراق از دو محور به چند کیلومتری اهواز رسیدند و با تهدید
خرمشهر، آبادان را در تنگنا قرار دادند. هرچند نیروهای ایرانی سعی می کردند دشمن را به تدریج از خاک کشورمان بیرون کنند، اما تمامی اقدامات آنها نتایج چندانی در برنداشت. چنانچه چهار
عملیات نسبتا بزرگ به فرماندهی بنی صدر خائن، یا با شکست رو به رو شدند یا پیروزی چندانی عاید کشور نکردند.
اما نکته جالب توجه در خصوص سال اول
جنگ تحمیلی، نبود وزیر خارجه در رأس دستگاه خارجی کشورمان بود، چراکه دولت با مجلس بر سر تصدی برخی وزارت
خانه ها مانند وزارت خارجه به مشکل جدی برخورده بود. از طرف دیگر شخص رئیس جمهور با استراتژی های غلط نظامی و عدم اطمینان به نیروهای مردمی و همین طور جوانان پاسدار، باعث شده بود تا انشقاقی در جبهه ها پدید آید و مشکلات و اختلافات متعددی بین نیروهای سپاهی و ارتشی رخ دهد. بررسی وضعیت جبهه های جنگ در آستانه بهمن ماه 59 شامل نکات تاسف برانگیزی است. در جنوبی ترین جبهه ها، یک ماه و چهار روز پس از شروع جنگ آخرین مقاومت ها در
خرمشهر از بین رفت و آبادان کاملاً به محاصره درآمد. در جبهه میانی سوسنگرد سه بار دست به دست شد و عدم وجود نیرویی که در مرزها مستقر شود، باعث می شد تا دشمن پس از عقب رانده شدن از سوسنگرد و هویزه، دوباره به منطقه بازگردد. در جبهه شمالی خوزستان نیز بعثی ها خود را به ساحل چپ کرخه رسانده بودند که با مقاومت تیپ سوم دزفول و همین طور برخی از واحدهای زرهی لشکر 21 حمزه، در همان حوالی متوقف شدند. همین طور در عمق خوزستان نیز آن بخش از نیروهای بعثی که روی جاده
خرمشهر به اهواز، خود را به 12 کیلومتری مرکز استان خوزستان رسانده بودند، تا بهمن ماه 1359 موقعیت خود را در این منطقه مستحکم کردند.
در چنین شرایطی و کمتر از یک ماه قبل از برگزاری اجلاس کنفرانس سران اسلامی، بنی صدر برآن شد تا در یک طرح جاه طلبانه، نیروهای عراقی را از محور میانی خوزستان عقب رانده تا
خرمشهر پیش براند و حتی به سوی بصره پیشروی کند. به این ترتیب 15 دی ماه
عملیات نصر انجام گرفت و دشمن موقتا عقب رانده شد، اما روز بعد در دشت هویزه پاتک سنگینی اجرا کرد که منجر به شهادت علم الهدی و تعدادی از دانشجویان خط امام و همین طور تعداد زیادی از نظامیان ارتشی شد.
بنابراین صدام در حالی بهمن ماه 1359 را آغاز کرد که دورنمای جنگ نشان می داد به این زودی ها نباید نگران واکنش سختی از سوی ایرانی ها باشد. پیش بینی های او تا حدی درست هم بود. ماه بعد یعنی در اسفندماه اختلافات داخلی ایرانی ها به حدی رسید که بنی صدر جبهه ها را رها کرده و دست به سخنرانی های جنجالی نظیر واقعه 14 اسفند 59 زد که طی آن تعدادی از نیروهای حزب اللهی توسط ضد انقلاب مضروب و مصدوم شدند.
اما در حالی که تصور می شد ایران اسلامی نخواهد توانست از پس مشکلات داخلی خود سربرآورد و در مقابل متجاوز بایستد، با تدبیر امام و هوشیاری نمایندگان مردم، 30 خردادماه 1360 مجلس رأی به عدم اعتماد بنی صدر داد و با فرمان
امام خمینی(ره) اولین رئیس جمهور پس از انقلاب ایران، با لباس زنانه به خارج از کشور فرار کرد.
با اتحاد سپاه و ارتش و اعتماد به نیروهای مردمی، نیمه سال 60 در حالی آغاز شد که آبادان از محاصره یکساله خارج شد. حالا اگر صدام دلش هم می خواست، آبادان دیگر برای او نبود.